اینطوریه؟

باشه، آخ واقعا این رسمشه؟ بعد اینهمه مدت اومدم عوض اینکه گاوی گوسفندی چیزی بکشید و خوشحالی کنید، حتی یه کامنت کوچیک هم برام نذاشتین. منو بگو فکر کردم اگه نیام نگران میشن و خواب و خوراک براتون نمیمونه! اشکال نداره من بازم میام مینویسم تا اون ۲۰۰ نفری که اومدن و بی صدا رفتن بالاخره زبون وا کنن :) 

خوب تعطیلات خوش گذشت؟ به من که خوش گذشت. راستی اون روز رفتم اون کفشا رو خریدما. از geox جردن، حراجه. اگه کفش راحت و ساده می خواین یه سر بزنید. البته کفش پلوخوریم داره ولی چون ورنی بودن بیشترشون من نخریدم. دیروزم مشغول مرتب کردن کفش و لباسام شدم. دیدین وقتی همه کفشاتون و تمیز میکنید و واکس میزنید بعد مرتب میذارین تو کمد چه حس خوبی میده! منکه وقتی به ردیف کفشای مرتب نگاه میکنم انگار دارم به بچه ام نگاه میکنم. در همین راستا دیروز به فکرم رسید که بیام از کفشام عکس بندازم. آخه دیدین کفش خریدن خیلی به حال و هوای روحی آدم بستگی داره. مثلا من وقتی خیلی خوشحالم دلم میخواد همه کفشای قرمز و سبز و بنفش دنیا رو بخرم. یا یه موقعهایی که خیلی حس ورزشکاریم میزنه بالا ناخودآگاه همش سراغ کفشای ورزشی و کتونی میرم. واسه همین فکر کردم از الان شروع کنم و یه آلبوم عکس از کفشام درست کنم و به مرور هر چی که خریدم بهش اضافه کنم. جالبه ها، مثلا ده سال دیگه تو آلبومم چند تا عکس خواهم داشت؟! 

کلن دیدین چقدر آدمهارو مخصوصا مردها رو از رو کفشاشون میشه شناخت؟ مثلا من هیچ وقت روحیه ام با مردایی که کفشای نوک تیز میپوشن سازگاری نداره. حالا هر چقدر هم که کفش گرون و فشن ابل باشه بازم هیچ فرقی برام نمیکنه. یا مثلا کساییکه کفشاشون سال به دوازده ماه روی واکس به خودشون نمیبینه بدجور میزنه تو ذوقم. یا اونایی که با کفشای کلاسیک شیک و واکس زده جوراب سفید یخچالی میپوشن یهو همه چیز و میبرن زیر سوال و اصلا خطرناک تر از بقیه ان چون اینا معمولا آدمایی هستن که ادعاشون هم میشه!  

خلاصه حالا اگه دست به کار شدم شاید چند تا عکسم برا شما بذارم تا بیشتر باهام آشنا شین.  

جدیدا به این نتیجه رسیدم که یکی از راههای خوب واسه پر کردن وقت سریال دیدنه. بعد از لاست که یهو تبش خیلی بالا گرفت و البته خودمم دیدمش و دیگه سیزن جدیدش رو به اندازه قدیمیهاش دوست ندارم سریالهای زیادی رو دیدم. بعضیاش رو نصفه ول کردم و بعضیاش و تا ته دیدم. یکی از خوبهاش به نظرم گریز آناتومیه. البته شاید یه کمی زیادی دخترونه باشه ولی من خیلی خوشم اومده ازش و کلی عاشقه همشون شدم! اگه گیرتون اومد ببینیدش. خوبیش اینه که هیجانش اونقدر زیاد نیست که آدم و از کار و زندگی بندازه. راجع به یه سری انترن و جراحه و تو بیمارستان میگذره. من اینترنتی سفارش دادم و برام آورد فکر کنم کسانی که تهرانن بتونن اینطوری بخرنش. 

من که خوشم اومد اگه شما خریدین و دیدین و دوست نداشتین معلوم میشه که سلیقه مون با هم فرق میکنه :) 

نظرات 3 + ارسال نظر
مردی که می خندد شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ق.ظ http://themanwholaughs.blogsky.com

سلام..
من باسیزن ۵ لاست خیلی حال کردم...اصلا هم با سریال های بیمارستانی حال نمی کنم ...ولی گرافیست ها رو دوست دارم...

ااا چه تفاهمی!

مرجان شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ق.ظ http://baranweblog.blogfa.com

بیا اینم نظر
قصه خوردی؟

غصه که نه چیزای مهم تر واسه ناراحتی وجود داره ولی مرسی:)

آلما شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:55 ب.ظ http://almakhanoom.blogfa.com

سلام چه عجب که اومدی؟ بعد ۱۰۰۰ سال اومدی نوشتی توقع داری گوسفند برات بکشیم؟ خودتون می کشیم بابا چرا یهو میری پیدات نمیشه؟ ها؟

نمی دونم والا. شاید چون اینجا از روزانه هام مینویسم احتیاج داشتم یه کم روزهام عادی و قابل تحمل بشه بعد بنویسم. شاید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد