خوب می دونم کار خیلی زشتیه که آدم یهو بره و پیداش نشه، یا به عبارتی حال نوشتن نداشته باشه ولی پیش میاد دیگه. یه کمیش به خاطر کار و گرفتاری این چند وقت اخیر بود، یه مقداریشم بابت حال نداشتن، که البته نمیشه گفت بیشتر اینکه چیزی نداشتم تعریفی. هرچند که الانم ندارم ولی حداقل حال نوشتن دارم :)
البته یه مقدارم تقصیر این فیس بوک بود که کمی تا قسمتی از کار و زندگی انداختم! راستش بعد از اورکات تصمیم داشتم تو هیچ کدوم از سایت های اینجوری عضو نشم ولی خوب این فیس بوک ناقلا تا کسی دوستت نباشه نمیذاره بری فضولی واسه همین مجبور شدم یه تجدید نظری تو تصمیمم بکنم تا حداقل یه فضولی مبسوطی بتونم بکنم. کلی میشه آدما رو از این راه شناخت. مثلا دیدین اینایی که ور میدارن عکس پروفایلشون رو یه عکس رنگ آمیزی شده ( آرایش زیاد و زشت) و خشن ولی سکسی میذارن و کلی هم حال میکنن. اصلا از همین عکس پروفایل میشه کلی به درون آدما نفوذ کرد! جدی میگم بخدا. واسه اینکه معمولا آدما عکسی رو که باهاش حال میکنن رو میذارن دیگه و کلی سلیقه آدما رو میشه شناخت. عکسای کشورگشاییها و پارتیهای رنگ وارنگ هم که دیگه خودش یه داستان جداست. مثلا یارو یه سفر یه هفته ایی پا شده رفته ترکیه، بعد اومده پنجاه تا عکس گذاشته همشم با ذکر تاریخ و اینکه اینجا ترکیه است!
خوب البته اینا به من اصلا ربطی نداره، چیزی که به من مربوط میشه دید زدن عکسا و زندگی مردم بود که کلی باعث تمدد اعصاب بود و بسی خوش گذشت! :)
آها راستی یه راه خوب واسه لاغر شدن پیدا کردم که رو من خیلی سریع و خوب جواب می ده. من به محض اینکه احساس میکنم شلوارم داره فشارم میده کورن فلکس کلاگز و جایگزین ناهار میکنم. ولی صبحانه و شام رو میخورم اما سبک. فوری جواب میده و تو یکی دو هفته یک تا دو کیلو وزن کم میشه. اگه اضافه وزنتون در همین حداست امتحان کنین. یکی دو هفته پیش رفتم کورن فلکس بخرم، به آقای دریانی گفتم لطفا یه دونه از این کورن فلکسای کلاگز بدین همزمان هم دستمو تا جاییکه میشد دراز کرده بودم و داشتم نشونش میدادم.میگه چهههههه؟!
میگم کورن فلکس، از این کلاگزا، اسپشال ک، ایناهاش. باز میگه چهههههه؟!!!! مونده بودم چی بگم که خودش گفت ها اسپشیال میخوای!
چند وقت پیشم مامان یکی از آشناها رفته بوده پیش یه دریانیه دیگه و گفته بوده یه کره بادوم زمینی بدین، یارو گفته بوده نداریم که. باز مامان این گفته بوده چرا دارین من قبلنم ازتون گرفتم، همونا که زرد رنگه تو شیشه است که آقای دریانی میگه ها خوب بگو پینات باتر میخوای دیگه! خوب اینطوریه دیگه. از این به بعد خواستین برین خرید سعی کنین اطلاعاتتون رو بالا ببرین که جلو آقایون کم نیارین :)
جمعه ایی که گذشت چهلم پدربزگم بود. خیلی زود گذشت به نظرم ولی نمی دونم چرا وقتی به مرگش فکر میکنم انگار چند سال ازش گذشته، در صورتیکه نسبت به بابای ویرگو اصلا این احساس رو ندارم و هنوزم که بهش فکر میکنم اشکم درمیاد. بیچاره مامانشون.
این چند وقت نه فیلم به دردبخوری دیدم نه کار فرهنگی ایی کردم. نمی دونم چرا شبا به هیچ کاری نمیرسیم، به خاطر تنبلی و بی برنامگیه یا همه همین طورن؟!
منم بس که ملت گفتن چرا تو فیس بوک اکانت نداری یه دونه درست کردم! ولی به شدت الان بهوت افسرده ام چون کسای زیادی نیستن که بتونم هی برم سرک بکشم تو آیدیشون و فضولی کنم!هرکسی رو سرچ می کنم یا اکانت نداره یا اگرم داره به درد فضولی نمی خوره !!!
این دیگه بدشانسیه خیلی! این چند وقت نمی دونی چقدر شش من حال اومد از بس فضولی کردم!!
من از اینایی هستم که کلی عکس از سفر یههفتهای گذاشتم !! اکانتمو بدم ؟
آخ قربون دستت اگه بدی که روزمو ساختی :)
به به گاوی گوسفندی قربونی کنیم که غیبت مرکوری پایان یافت.
راستش من یه بار رفتم فیس بوک هیچی ازش سدر نیاوردم بی خیالش شدم!
بابا یه چیزی برا ی چاقی پیدا کن لاغری به چه درد می خوره آخه؟!
خیالت راحت همه همینوطورند تنبل و بی برنامه
خانم مثل اینکه یادت رفته اینجا ایرانه ها!
واقعا می خوای چاق شی؟ حیفه بابا. قدر لاغریتو بدون. ولی اگه تصمیم جدی داری بگو من چند تا آدرس بهت بدم سر ماه نتیجه رو می بینی!
همه همینطور شدن مرکوری جان... من الان مدتهاست که همش منتظرم یک اتفاق خوب بیفته... خیلی بده... همش در انتظار به سر می برم...
آخ آخ انتظارو نگو که من یه وقتایی حالم از خودم بهم می خوره از بس نگاهم به آیندست و بی خیال الان شدم.می دونمم که تا خودم نخوام هیچ اتفاقی در آینده نمیافته ها. ولی دست خودم که نیست. انگار یه جور بهانه است واسه تنبلی و وقت تلف کردن.