هی، من برگشتم! سفر خیلی خوب بود،جای همه خالی.بهترین تیکه اش حراجای خوبش بود. خوشبختانه من با یکی از دوستام رفته بودم و چون پسر باهامون نبود حسابی تونستیم تو فروشگاهها وول بخوریم و وقت بگذرونیم. دوستم اونجا یه سری آشنا داشت که دورگه ایرانی و عرب بودن و البته بی نهایت پولدار. یه شب هم مارو به یه مهمونیه خوب دعوت کردن که توش پر عرب و هندیه پولدار بود. عربا خیلی خوب نبودن ولی هندیا توشون خوب زیاد داشتن. دخترای خیلی خوش هیکل و خوشگل و پسرای ظاهرا! مودب و خوشتیپ.خلاصه که اینطوری بگم که رحم به جوونیه ویرگو کردم که دست خالی برگشتم وگرنه می تونستم الان کنار یه شیخ عرب تو کشتیه تفریحیش نشسته باشم و شکمشو بمالم! ؛)
اوضاع و احوال خرید هم خوب بود، هر چی پول داشتم کفش و لباس خریدم! یعنی در واقع همه همین کارو میکردن دیگه. یه شبم با همین آقاهه دوست دوستم رفتیم یه رستوران خوب شام خوردیم. اگه به خودمون بود هیچ وقت نمی رفتیم اونجا چون خیلی گرون بود، من خودم ترجیح می دم غذای ارزونتر بخورم و به جاش یه چیزی واسه خودم بخرم ولی ما مهمون این آقاهه بودیم و کلی با خوراکیای مجانی حال دادیم به خودمون! حالا نگین این دختره چه عوضیه ها، آدم یه بار در عمرش پیش میاد که مهمون یه عرب پولدار باشه دیگه!
شب آخرم رفتیم مدینه الجمیرا ولی اونجا دیگه مهمون خودمون بودیم. خیلی از محیطش خوشم اومد، البته ما شب رفتیم نمی دونم توی روز هم به همون قشنگیه یا نه ولی به نظر من جز قشنگ ترین جاهای اونجاست. کلی رستوران و بار خوب داشت و اینکه محیطش تو شب خیلی رومانتیک بود، تقریبا تمام مدت من یاد ویرگو افتادم و دلم خواست که اونهم می بود!
دیروز هم که اومدم سرکار ولی اصلا وقت نشد که بیام چیزی بنویسم، عصر هم که رفتم خونه تا شب مشغول جمع و جور کردن خریدام بودم و متاسفانه مجبور شدم کلی از کفش و لباسای نازنیمو بدم بره که این جدیدا رو بتونم جا بدم تو کمد. هیچ دقت کردین چه کاره احمقانه ایی، هی بخر بخر بعد وقتی کمدت جا نداره مجبوری آت و آشغالتو بدی بره. مثه پول دور ریختن می مونه، ولی چیکار کنم که من عاشقه این جور پول هدر دادنم! :)
خقیقتن خرید کردی؟من کلی پول برده بودم خرید کنم لامصب همش بنجل و گرون بود یا خیلی گرون بود.گفتم صد رحمت به تهرون خودمون!از کجاها خرید کردی آخه؟من همین یک هفته پیش اونجا بودم.فقط یک جفت جوراب خریدم!
آره بابا من کلی خرید کردم! بیشترشم از اون ماله که توش آکواریوم داره بود. فکر کنم اسمش دوبی مال بود. البته من رخت و لباس واسه تو کوچه و خیابون نخریدم،بیشتر واسه مهمونی و این حرفا خرید کردم. بیشترشم از یه فروشگاهی بود که ظاهرش میخورد که گرون باشه و بود ولی توی فروشگاه دو ردیف لباس گذاشته بود که تو حراج بودن و میشد خرید. غیر از اونم خیلی جاها حراج بودن که. میشد چیز خوب توشون پیدا کرد.
وای این کمبود جا تو کمد هم مصیبتیه. من هم این مشکل رو دارم.
طفلک وبرگو....آدم دلش براش کباب میشه
نه بابا کباب نشه. اونم با دوستاش رفته بود سفر!