چقدر من این صبحهای سرد و گرفته پاییزو دوست دارم. البته هنوز ظهرها گرم میشه ولی بازم خوبه.پنجشنبه با ویرگو رفتیم یه سر به مامانش زدیم بعد هم با برادراش و یه چند نفر دیگه رفتیم پیش باباش.جاییکه بابای ویرگو خوابیده خیلی قشنگه و اصلا احساس ترسی که تو بهشت زهرا هست و نداره. من از بهشت زهرا خیلی می ترسم، مثه کارخونه مرده درست کنی میمونه. البته تمام فک و فامیلم اونجان ولی هر بار که میرم کلی غصه می خورم. ولی بابای ویرگو تو صحن یه امامزادست و اینقدر همیشه اونجا شلوغ و زندست که احساس قبرستون بودن به آدم نمی ده. نمی دونم واقعا مرده ها ما رو می بینن یا نه، خیلی دلم می خواست بدونم که بعد از مردن چی به سر آدما میاد. من به بهشت و جهنمی که جوی شیر عسل و حوری و قلمان داره اعتقادی ندارم، یعنی به نظرم درست نیست که آدم خودشو از تمام چیزایی که میتونه ازشون لذت ببره محروم کنه و بعد همونا رو تو بهشت بهش تقدیم کنن. یه معلم دینی داشتیم که می گفت تو بهشت حوریایی هستن با سینه های درشت و برجسته و لباسهایی از جنس حریر، همچین خودشم دهنش آب میافتاد که الان که فکر می کنم میگم شاید گی چیزی بوده! بعد ما میگفتیم حوری که به درد ما نمی خوره پس ما چی، اونم می گفت برای شما قلمان هایی هستن با شانه های پهن و ابروان مشکی، بعد مام قند تو دلمون آب میشد! تقریبا هر یه هفته درمیون این بحث تکرار میشد. خوب من میگم اگه قرار اونجا حوری و قلمان بدن خوب آدم خودش اینجا سر صبر و حوصله حوری و قلمانشو انتخاب می کنه دیگه. جوی شیر و عسل هم که اصلا به نظرم چیز هوس انگیزی نیست که بخوام این دنیا خون به جگر خودم بکنم تا اون دنیا جایزه بگیرم! حالا نگین این دختره کافره ها، نه بابا من به خیلی چیزا اعتقاد دارم ولی این جور حرفا تو کتم نمیره راستش. شایدم اشتباه میکنم و اون دنیا سیخ داغ که کردن فلان جام تازه میفهمم دنیا دست کی بوده!
به هر حال می خواستم بگم خیلی دوست دارم بدونم بعد از مردن چه اتفاقاتی میفته.
جمعه هم رفتیم خونه اون دوستم که باباش فوت کرده بود.واقعا بعضی آدما خیلی قوی برخورد می کنن اینجور مواقع، من که خیلی بهشون حسودیم میشه. فکر کنین مامانشون نزدیک ۵۰ سال با باباشون در کمال خوبی و خوشی زندگی کرده بود و تو مراسم لبخندش از رو لبش پاک نشد. خودش و برادرش هم همینطور. خوشحال بودن که همگی کنار هم بودن و به نظرشون اینقدر این اتفاق آروم و راحت افتاده بوده که جایی واسه نگرانی براشون نگذاشته. حتما همشون خیلی غمگین و ناراحتن از اینکه باباشون رفته ولی اینهمه حفظ ظاهر و قوی بودن جای تحسین داره.
خلاصه آخر هفته منم اینجوریا گذشت، البته که در کنار ویرگو بودن در حال حاضر برام بهترین اتفاقه و فرقی نمیکنه کجا باشیم و چکار کنیم. آرامشی که این چند وقته از هم میگیریم چیزیه که فقط خودمون میفهمیمش. خدایا مرسی برای همه چیزایی که دادی و خواهی داد.
من صبح هام در اتتظار ظهر میگذره *ـ*
بعضی از ادما اشتباه میکنن و درون گرایی میکنن !
نکته مهم تو زندگی همین ارامشی هست که گفتی
خوشحالم که باهاش بودی ... اینطوری هردو آرامشتون بیشتره... بوس
آره خودم بیشتر از اون به این فرصت نیاز داشتم :)
آره راست می گی اون چیزهایی که میگن تو اون دنیاس همش مادیه خوردنیهای خوشمزه و نمی دونم زن و مرد زیبا همش مربوط به لذتهای دنیویه که عمریه داریم منع میشیم من که فکر نمی کنم اینطوری باشه تازه هیچ کس از اون دنیا خبر نداره هرچی هم گفتن اینجوری میکنن اونجوری میکنن فقط برای ترساندن بشر هست و لا یر
خوش اومدی، صفا آوردی ملودی جان :)
آره دیگه نمیشه کاری که اینجا اینقدر بده یهو اونجا خوب بشه که، به نظر من همین که آدم سعی کنه خوب باشه و خوب زندگی کنه کافیه.
به نام خدا
با عرض سلام وبلاگ خوبی داری و امیدوارم که در اداره ی آن همیشه موفق و پیروز باشی .
با قردادن لینک وبلاگ من در وبلاگ خودت و با آگاه کردن من از کار خودتان میتوانیم با هم به تبادل لینک بپردازیم.
مرا با نام : صنایع هوافضا
توضیحات : بهترین وبلاگ برای دانلود نرم افزار , مطالب مرتبط با صنایع هوافضا , فناوری نانو وعکس
آدرس : www.tama.mihanblog.com
لینک کن.
وبلاگ من به چند نفر نویسنده در حوضه ی فعالیتی صنایع هوافضا احتیاج دارد اگر مایل به همکاری با ما هستید از طریق بخش نظرات وبلاگ وبه صورت خصوصی و یا به ایمیل من ( muhammada96@yahoo.com ) مشخصات خود را به ما ارسال کنید تا شما هم عضو بزرگترین وبلاگ صنایع هوافضا شوید.
با تشکر مدیر عامل وبلاگ صنایع هوافضا
سلام
سلام، چه خوب که وقتی میای اینجا یه ردی از خودت میذاری. منم باید همینکارو بکنم :)