نمی دونم چرا اینقدر تنبلیم میاد اینجا بنویسم، در صورتیکه اولش که اینجا رو باز کردم تو فکرم بود که حالا اگه هر روزم نمیشه ولی یه روز در میون بنویسم. یه مقدار زیادش به خاطر روزای بی اتفاقیه که میان و میرن، یه مقدار بیشترشم به خاطر تنبلیه.
امروز از صبح هوا یه جوره خوبیه فقط باروون کم داره. هر چند ترجیح میدم بارون نیاد چون دیشب ماشینمو شستم.سه هفته میشه که ورزش نرفتم، یعنی دارم دنبال یه جای خوب میگردم که به خونه خودمون یا ویرگو نزدیک باشه، و الان سه هفتست که دارم میگردم ارواح شکمم! خورد و خوراکمم که ماشالا این چند وقته باز افتاده رو دوره تند البته جلوی خودمو میگیرم و هنوز اضافه وزن پیدا نکردم. چی میشد که آدم می تونست یه عالمه بخوره و چاق نشه! پریشب یه آقایی اومده بود خونه ویرگو که ماهوارشونو درست کنه، یعنی تو خیابون باهاش قرار داشتیم. شبش چون ما مهمون بودیم خونه دوست ویرگو فکر کردیم بریم از دانمارکی کیک سیب بخریم. رسیدیم دم شیرینی فروشی این آقاهم گفت که منم میام. اومد تو و ۲ تا نون خامه ایی گنده از همونا که من دوست دارم خرید، ویرگو هم یه جعبه ناپلونی و پای سیب خرید واسه خودش. تو ماشین آقاهه یه دونه از نون خامه اییها رو زد به بدن، عقبم نشسته بود تو تاریکی چشاش داشت برق می زد از خوشحالی! تو خونه هم یه دونه ناپلونی و یه دونه پای سیب خورد و هیکلشم مثه نی قلیون بود. من نمی دونم اینا این همه کالری اضافه رو چیکار می کنن که چاق نمیشن. کاش منم اینطوری بودم.
دیشبم خونه خاله ویرگو دعوت بودیم به صرف فوتبال و شام خوشمزه. من این خالشو خیلی دوست دارم اونم همیشه با من خوب بوده. البته دیدم که اگه بخواد میتونه بدجنس هم باشه و زبونشم تیز باشه ولی خدا رو هزاران مرتبه شکر تا حالا با من از این کارا نکرده.(خدایا خاله ویرگو رو همیشه با من مهربان نگه دار لطفا)
از اونجاییکه از اول امسال من زدم تو کاره سریال دیدن، بعد از دسپریت هاوس وایوز، سکس اند د سیتی و لاست الان دارم هیرز رو میبینم. خوبیه سریال اینه که هر اپیزود نهایتا ۵۰ دقیقست و مثه یه فیلم طولانی نیست و واسه شبایی که آدم خستست خیلی خوبه. بعد از اینم می خوام ۲۴ رو شروع کنم که اونم ظاهرا کلی هیجان انگیزه.
امروز عصرم قرار یکی از دوستای ویرگو که من اصلا نمی تونم باهاش ارتباط برقرار کنم با دوست دخترش بیان خونه ویرگو. امیدورام با دختره حداقل بشه چهار کلوم حرف زد. البته تجربه به من ثابت کرده در بیشتر مواقع آدما میگردن و یکی رو که به خودشون از لحاظ اخلاقی نزدیکه پیدا میکنن، بنابراین من با دختره هم همون مشکلو خواهم داشت.
اون تنبلیه رو که همه داریم
وای مرکوری! پای سیب و نون خامه ای و........
اشتهای ما هم تحریک شد
فک کنم اون مرده که لاغر بوده و شیرنی خامه ای خورده تو مایه های من بوده!
راستش به خدا منم نمی دونم این همه کالری چی میشه و چرا من 2 پرده گوشت به بدن نحیفم اضافه نمیشه!!!!!!!
وای خوش به حالت، یکی از بزرگترین نعمتهای دنیا نصیبت شده. نگران ۲ پرده گوشت هم نباش سن که میره بالا آدم یواش یواش چندین لایه گوشت بهش اضافه میشه! :)