تولد

این چند روز که نبودم کلی اتفاقات مختلف افتاد، از همه مهمتر اینکه بالاخره ماشین دار شدم!  

یک جماعتی بسیج شدن تا بالاخره یه ماشین تمیز تونستم پیدا کنم. البته ماشین داشتن تو تهران سختیهای خودشو داره که از همه مهمتر به نظر من جا پارک پیدا کردنه ولی خوب رویهم رفته مزایاش بیشتره. 

پریروز هم تولد ویرگو بود. صبحش خالش بهم زنگ زد که شب میایم خونه ویرگو توام بهش نگو که مثلا سورپرایز بشه! البته به جای ویرگو من سورپرایز شدم، چون به محض اینکه قطع کردم یادم افتاد خونش بمب خورده توش و کلی همه جاش کثیفه! عصر هم قرار بود ویرگو بیاد دنبال من که با هم بریم کادوی تولدشو بخریم. منم زودتر مرخصی گرفتم رفتم خونشو یه کم تمیز کردم تو راهم به برادر کوچیکش زنگ زدم که اونم بیاد و کیک هم بگیره. بعدم زودی رفتم خونه و حاضر شدم که ویرگو بیاد دنبالم. مامان ویرگو هم بهم زنگ زد گفت که اونام میان و اون یکی برادر ویرگو هم احتمال خیلی زیاد میاد و گفت که شام و میوه هم میارن و من زحمت نکشم :) 

عصر هم ویرگو اومد دنبالم و باهم رفتیم گلستان یه کتی رو که ۱۰ بار رفته بودیم دیده بودیمش و بالاخره خریدیم. من همیشه از قبل می دونستم که براش چی بخرم ولی امسال واقعا هیچ ایده ایی نداشتم و تنها چیزایی که به فکرم میرسید کفش و کت بود. کفش که هر جا رفتیم خوبش پیدا نشد که نشد. بیشتر کفشای خوب نوکاشون تیزن منم آلرژی شدیدی به کفش نوک تیز دارم. کلا هم همه میگفتن یه ۱۰ روز دیگه چیزای جدیدشون میاد واسه همین پروژه کفش موفقیت آمیز نبود. یه فروشگاهی هست تو گلستان به اسم باب معمولا قیمتاشون خیلی پرت و پلاست ولی هم میشه ازشون کلی تخفیف گرفت و هم اینکه الان تو حراجن و میشه چیزای خوب توش پیدا کرد و در ضمن فروشنده هاشم هم خیلی ناز و گوگولین :) یه کت خوشگل اونجا دیده بودیم که همونو گرفتیم. راه افتادیم به سمت خونه تو راهم ویرگو یهو تصمیم گرفت منو ببره لواسون شام تولدشو بهم بده. خلاصه با هزار بدبختی تونستم تو خونه نگهش دارم، بیچاره رو مجبور کردم بره موهاشو بزنه به این بهانه که الان من هستم می تونم خط پشت موهاشو صاف کنم و بعدم گفتم حالا که تو حمومی اونجاها رو بشور و این حرفا. بالاخره خالش اینا اومدن و خیال من راحت شد. شب خوبی بود، ویرگو هم خوشحال شد و در کانون گرم خانوادش کلی خودشو لوس کرد و ناز اومد.

نظرات 5 + ارسال نظر
مونی پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:13 ب.ظ

به ادرس جدیدم سر بزن . جامو عوض کردم مدتهاست

ندارم که آدرستو بابا!

یارا پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 05:35 ب.ظ http://yara86.blogfa.com

ماشین نو و تولد یار مبارک باشه خانم...
راستی چه خوب که همیشه می دونی برای ویرگو چی باید بخری! به نظر من سخت ترین کار دنیا خرید کردن برای پسراس!!! واقعن آدم ۲ دفعه که براشون کادو بخره دیگه دفعه ی سوم همه چی تکراریه!!! :)

نیکزاد جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:55 ب.ظ http://www.hopeful.blogsky.com

سلام
به به مبارکا باشه.هم تولد هم ماشین نو.
واقعا تو این تهران ماشین نعمتیه.
هرچند که دردسر هم کم نداره.
خدا این شبا رو زیاد کنه.

احسان شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ق.ظ http://lakposht.blogsky.com

سلام ایول ماشین چی مدلش تبریک

هپلی شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:44 ق.ظ http://dastanak.net

سردیت نشه یه موقع !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد