من نمی دونم چرا روزایی که تعطیلن اینقدر زود می گذرن! منکه شنبه هم تعطیل بودم و کلی استراحت کردم و خوش گذروندم. متاسفانه دیگه هیچ تعطیلی تو تابستون نداریم. تو این چند روز ۲ تا فیلم دیدیم. یکی همیشه پای یک زن در میان است که اصلا خوشم نیومد و یکیم فرزند خاک که خوشم اومد، اگه دوست دارین جز جیگر بزنین و یه فیلم نسبتا خوب ببینین انتخاب بدی نیست. جمعه که تمام مدت با ویرگو لاست دیدیم و شنبه هم یه کم خونه رو تمیز کردیم. شبشم با برادر ویرگو و خانمش رفتیم بیرون . یکشنبه همه فک و فامیل خونه خاله ویرگو دعوت داشتن و البته من هم همینطور ولی من نرفتم . از یه طرف دیدم خوشم نمیاد پاشم برم قاطیه فامیلاشون اینطوری دیگه ویرگو خیلی خوش به حالش میشه ( چون هنوز عروسی نکردیم ) از طرف دیگم هیچ بدم نمیومد برم یه فضولییه بکنم ولی جلوی خودمو گرفتم. شبم اونا می خواستن برن سینما که منم فکر کردم دیگه خیلی خودمو چس نکنم و برم. بدم نگذشت. راستش من خانواده ویرگو رو دوست دارم خیلی. 2 تا برادر بزرگتر داره که ما با یکیشون خیلی رفت و آمد داریم و من خیلی هم برادرش و هم خانمش رو دوست دارم .ولی یه برادر کوچیک داره که یه وقتایی بد رو اعصابه. از این بچه جدیدا که پرتوقع و حواس پرت و بی مسئولیتن که البته اینم اگه زیاد نبینمش قابله تحمله. یه موقع هایی هم مهربون که میشه وجدان درد میگیرم که راجع بهش اینطوری فکر میکنم ولی کلا کم پیش میاد اینجوری بشه.
امشبم قراره باز با خاله ویرگو و یکی از دوستاشون بریم بیرون. جدیدا دارم به این نتیجه می رسم که ویرگو از معاشرتهای فامیلی خیلی خوشش میاد چون من برعکس اون ترجیح می دم با دوستام بیشتر رفت و آمد کنم. خوشبختانه من با خانوادش و مخصوصا این خالش که ویرگو خیلی دوستش داره مشکلی ندارم. اونام منو دوست دارن و همیشه هوای منو دارن فقط امیدوارم که تغییر عقیده ندن و همینجور بمونن.
راستی دیدین چقدر هوا خنک شده به نسبت قبل منکه خیلی خوشحالم که تابستون داره تموم میشه. من عاشقه پاییز و زمستون و برفو بارونم.
خوبی دوست جون ؟
سلام
آرشیوتو خوندم... راستش ازت خیلی خوشم اومد... مرسی که به من سر میزنی... منم بی صبرانه منتظر اومدن پاییز و زمستون و برف و بارونم... راستش بارون که میاد کلی خل و چل میشم و حال میکنم..